جدول جو
جدول جو

معنی خفتن جای - جستجوی لغت در جدول جو

خفتن جای
(خُ تَ)
خوابگاه. بستر. فراش. (ناظم الاطباء) : عطن، خفتن جای اشتر نزدیک آب. (محمود بن عمر ربنجنی) ، شبستان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ تَ نِ)
خدر شدن آن بواسطۀ انسداد دوران دم. (از ناظم الاطباء). خوابیدن پای. خواب رفتن پای. بی حس شدن پای
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ)
آن موضع که برند از آلت مردی ختان را. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ مَ)
خرمنگاه. جایی که در آنجا خرمن جمع می کنند. مداسه. (منتهی الارب). اجران، گرد آوردن خرما را در خرمن جای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
گردن بندی پهن از جنس طلا که به زیرگلو بچسبد
فرهنگ گویش مازندرانی